از اکنون می نویسم

ساخت وبلاگ

امکانات وب

موضوع این بود که یک روز در مهرماه، مدیران عامل 4 شرکت بزرگ جلسه گذاشتند برای بررسی نحوه کمک به دانش آموزان دو استان محروم جنوبی کشور که این روزها بدلیل تداوم پاندمی کرونا، از تحصیل حضوری محروم شده اند و امکانی برای استفاده از آموزش های آنلاین ندارند. دو استان هم استان هائی هستند که واحدهای تولیدی این شرکت ها در آن به فعالیت مشغول اند. جمع بندی مذاکرات این شد که هر شرکت برای 2600 دانش آموز ومجموعا برای 10400 دانش آموز تبلت خریداری و به آنها تحویل بدهد. برآورد متوسط هزینه هر تبلت حدود 10 میلیون تومان بود و بر این اساس هرشرکت باید 26 میلیارد تومان بودجه برای خرید این تبلت ها اختصاص می داد. خبر تصمیم شرکت ها وقتی به ما در تهران رسید که بودجه سال 99 شرکت ها را بسته بودیم، قرار بود روز چهارشنبه بودجه در هیات مدیره مطرح و مصوب شود و تمام، یکشنبه عصر صورتجلسه تصمیمات به دست من رسید. به دفتر مدیر مالی رفتم و صورتجلسه را نشان دادم، گفت تصمیم خوبی گرفتند، ولی الان دیگه دیره، چون بودجه برای هیات مدیره ارسال شده و روز پنجشنبه در جلسه هیات مدیره مطرح و تصویب می شه، پیشنهادتون چیه؟انشاله بودجه سال 1400می گویم ولی بچه ها الان تبلت لازم دارند، بخاطر نداشتنش، تحصیل عده زیادی از همین دانش آموزان الان عملا رها شده، یک سال زندگی این بچه ها باید به بطالت بگذره؟آروم باش مهندس جان، کاریش نمیشه کرد، رقم کم نیست که بشه در گوشه و کنار بودجه جا بدیمش، منابع مون هم امکان افزایش بیش از این ندارند، حتی اگر بودجه رو بشه تا قبل از جلسه هیات مدیره اصلاح کرد اصلا منبعی نداریم که 52 میلیارد تومان رو تامین کنیم. دو میلیارد و 5 میلیارد نیست که.چند لحظه لبهایم را می جوم و به صورتش خیره می شوم، نامه ای را امضا می ک از اکنون می نویسم...ادامه مطلب
ما را در سایت از اکنون می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azaknoon بازدید : 56 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 16:21

همینجا هستم. همین کنارها، مشغول چیزی که کم و بیش اسمش را زندگی می‌گذاریم، صبح می‌روم دفتر و غروب بر می‌گردم، باز صبح و باز غروب، شنبه می‌شود و دوشنبه و بعد پنجشنبه و بعد باز شنبه، چه زود اسفند شد و نیمه اسفند و سال هم بطرف پایان حرکت کرد، امسال کم نوشتم، کم اینجا بودم، خیلی کم، از همه دوستانم برای احوالپرسی و پیگیری و مهرشان ممنون و قدردانم. برای دوستانی که سرانجام تبلت‌ها را پیگیری می‌کردند می‌گویم که تبلت‌ها بین دانش‌آموزان توزیع شد، به همان تعداد، مدیر مالی و من هم به تخلفات رفتیم و دلایل‌مان بابت مصوبه اخذ شده از هیات مدیره قانع کننده نبود و توبیخ با درج در پرونده و شش ماه کسر 50 درصد از حقوق گرفتیم که خب اولین حکم تنبیهی‌ام بود که به جانم نشست و همچنان برایش رضایت داشتم. گفته بودم کلاس سلفژ می‌روم؟ اما ادامه پیدا نکرد، به موسسه‌ای می‌رفتم که بعد از مدتی استاد که مردی جوان، ظریف و فارغ‌التحصیل دکترای موسیقی در آلمان بود، گفت زمان موسسه بسیار کم است و شما باید وقت بیشتری را در طی هفته به سلفژ اختصاص بدهید که عملا امکانش در موسسه نیست، پیشنهادش این بود که کلاس خصوصی در خانه‌اش داشته باشیم، مخالفت عمده‌ای نداشتم، کلاس‌ها به خانه و روزهای پنجشنبه منتقل شد، اما ریخت کلاس‌ها با کلاس موسسه متفاوت بود، جوان بیش‌تر درد دل می‌کرد و از روزگار و زندگی تنهایش می‌گفت، کمی دل به دلش می‌دادم و برای احترام به حرفهایش گوش می‌دادم، اما کمتر زمان برای تمرین سلفژ می‌ماند، سهم گپ و گفت و صحبت‌های تقریبا خصوصی و دلی جوان هم هر جلسه بیشتر می‌شد و اکثرا از کلاس یک و نیم تا دوساعته، فقط نیمساعت اخر به آموزش و تمرین می‌رسید، بالاخره در آخرین جلسه آذرماه، متوجه شدم دوست‌مان straight نیست. گفتم که می از اکنون می نویسم...ادامه مطلب
ما را در سایت از اکنون می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azaknoon بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 16:21

- چقدر عصبانی شدی، ولش کن، ارزش اینقدر عصبانیت رو نداره. - - میشه بغلت کنم؟ - نه -چرا؟ - نمی تونم - تو نکن، بذار فقط من بغلت کنم. از اکنون می نویسم...
ما را در سایت از اکنون می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azaknoon بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 16:21